English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6040 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secondary airflow U جریان هوای فرعی
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
torna do U یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
gale U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gales U باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
polar regions U مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
hidings U مرتفع
hiding U مرتفع
high U مرتفع
highest U مرتفع
elevated U مرتفع
highs U مرتفع
raised flooring U کف مرتفع
plateaux U جلگه مرتفع
height U جای مرتفع
blast furnaces U کوره مرتفع
outdoor antenna U انتن مرتفع
obviated U مرتفع کردن
plateau U جلگه مرتفع
plateaus U جلگه مرتفع
heights U جای مرتفع
aerie U خانهء مرتفع
obviating U مرتفع کردن
highest U جای مرتفع
highs U جای مرتفع
champaign U زمین مرتفع
aerie U اشیانهء مرتفع
high level cistern U ابفشان مرتفع
high cloud U ابرهای مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
blast furnace U کوره مرتفع
obviate U مرتفع کردن
Cat U قلعه مرتفع
obviates U مرتفع کردن
high U جای مرتفع
Cat U حصار مرتفع
eagre U موج یا سدخیلی مرتفع
lifted U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts U مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even U هرگونه شک را مرتفع کردن
lift U مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran U اهل مناطق مرتفع
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
detoxification U مرتفع شدن حالت مسمومیت
upland U زمین مرتفع دور از دریا
uplands U زمین مرتفع دور از دریا
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
aerie U لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
reserved for unexpired risks U ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band U [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
karroo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag U تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
roller-coasters U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
moist air U هوای تر
air blast U هوای دم
petticoatsfever U هوای زن
airs U هوای دم هوا
agglutinant U هوای التیام
adverse weather U هوای نامساعد
air breathing U هوای تنفسی
compressed air U هوای فشرده
sweltered U هوای گرم
swelters U هوای گرم
In the open air. U در هوای آزاد.
out of doors U در هوای ازاد
open air U در هوای ازاد
the open U هوای ازاد
temperate climate U اب و هوای معتدل
passion U هوای نفس
stable air U هوای پایدار
swelter U هوای گرم
exhaust air U هوای خروجی
foul weather U هوای خراب
low air pressure U فشار هوای کم
foul weather U هوای نامساعد
liquid air U هوای مایع
heavy weather U هوای خراب
compressed air U هوای متراکم
heavy weather U هوای طوفانی
raininess U هوای بارانی
queen's weather U هوای باز
emergency air U هوای اضطراری
drippy U هوای گرفته
out of door U در هوای ازاد
dead air U هوای راکد
marine climate U اب و هوای دریایی
forced draft U هوای با فشار
hot blast U هوای دم داغ
air U هوای دم هوا
humid air U هوای شرجی
broken weather U هوای بی قرار
blast roasting U تشویه با هوای دم
aired U هوای دم هوا
carburetor air U هوای کاربراتور
intake air U هوای ورودی
marsh malaria U هوای مردابی
secondry air U هوای ثانویه
circulationg air U هوای در گردش
humid air U هوای نمناک
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold fronts U پیشان هوای سرد
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
blast U هوای دم کوره بلند دم
blasts U هوای دم کوره بلند دم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
twilight U هوای گرگ ومیش
fair weather U دارای هوای صاف
intake air U هوای مکیده شده
ego trip U تسلیم به هوای نفس
mouthpiece U لوله هوای غواص
cold front U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
mouthpieces U لوله هوای غواص
forced draft U هوای تحت فشار
tire inflation U فشار هوای لاستیک
liquid air container U مخزن هوای مایع
liquid air U هوای مایع شده
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
heatwaves U موج هوای گرم
heatwaves U هوای گرم طولانی
warm fronts U جبهه هوای گرم
warm front U جبهه هوای گرم
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwave U موج هوای گرم
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
tire pressure U فشار هوای لاستیک
torchlight U هوای گرگ ومیش
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
free living U تسلیم هوای نفس
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
bleed air U هوای کمپرس شده
cooling blower U دمنده هوای سرد
cooling air U هوای سرد کننده
air compressor U هوای فشرده ساز
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
saturated air U هوای اشباع شده
blow hot U هوای گرم دمیدن
blow cold U هوای سرد دمیدن
effulge U برق هوای باز
mouthguard U لوله هوای غواص
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
open exercise U ورزش در هوای ازاد
out door court U زمین هوای ازاد
air tank U کپسول هوای غواصی
lower U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
dusk U هوای گرگ ومیش
owl light U هوای گرگ و میش
lowers U هوای گرفته وابری
air space U قشر هوای دیوار خالی
Recent search history Forum search
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
0هوای کسی را داشتن
0halo current
0coopling
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com